عدم دقت در کشف مسائل مربوط به اصول دین و یقین پیدا کردن به آنها باعث بروز دو تا مشکل اساسی می شود:
اول اینکه انسان ممکن است در طول زندگی و مخصوصا در عرصه های خطر و آزمایش های الهی،دچار شکّ و تردید گردد و ایمانش را از دست بدهد؛مخصوصا بر طبق نظر علمای بزرگوار،این مشکل در زمان مرگ انسان و قبض روح او ممکن است که باعث شود تا شخص مسلمان،به خاطر وسوسه های شیطان،دچار تردید شود و بدون ایمان از دنیا برود.(البته این مطلب،بحث گسترده ای است که باید برای درک آن،به علمای بزرگوار و آثار آنها مراجعه کرد و صِرفِ داشتن اطلاعات دینی در این مورد کافی نیست و باید به یک یقین قلبی و ایمان مستقرّ رسید تا بتوان با وسوسه های شیطان در آن موقعیت،مقابله کرد.)
دوم اینکه عدم یقین به اصول و عقاید دینی باعث می شود تا دشمنان اسلام بتوانند با حرفهای به ظاهر قشنگ،در دل مسلمانان،تردید به وجود آورند و آنها را نسبت به اعتقادات دینی شان،بدبین نمایند.
در سالهای اخیر،شاهد بوده ایم که بسیاری از افرادی که به دلایل متعدد در بین مردم،مقبولیت داشته و اسم و رسمی به دست آورده اند،با ایجاد شبهات فلسفی و علمی و عقلی و تعمیم خرافات به مفاهیم واقعی دینی و نیز با متوسل شدن به مفاهیم غربی مانند آزادی و حقوق بشر و برابری زن و مرد و ...،مردم و مخصوصا جوانان تحصیل کرده را نسبت به مقولات دینی،بدبین کرده و به شکّ و تردید انداخته اند؛در حالیکه اگر هرکدام از مفاهیم دینی و همچنین مفاهیم بیگانه ای که بر سر زبانها افتاده است،دقیقا تعریف و تبیین و موشکافی گشته و به شیوه ای منصفانه مورد ارزیابی و مقایسه قرار بگیرند،به راحتی می توان مطالب درست و نادرست را از هم تشخیص داد که البته این موضوع،در خود قرآن هم به صورت کلی بیان شده است:
«...لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ...در دین،اجباری نیست،راه درست از راه نادرست،روشن و آشکار شده است...سورهء بقره،آیهء 256»
همچنین می فرماید:
« انّا هدیناه السّبیل امّا شاکرا و امّا کفورا...ما راه را به او نشان دادیم،خواه شاکر باشد،خواه کفر بورزد...سورهء انسان،آیهء 3»
اینجاست که ضرورت تلاش در جهت کسب یقین در مورد اصول عقاید دینی مشخص می گردد...
ذکر چند نکته ضروری است:
اولین نکته این است که ما باید به دین و مسائل آن،اهمیت بدهیم و آنها را سرسری نگیریم.
وقتی یک فرد عادی،حرفی می زند و اظهار نظری می کند،ممکن است ما چندان به حرف وی اهمیت ندهیم؛اما وقتی یک صاحبنظر یا دانشمند و عالم،حرفی می زند،مطمئنا ما به حرف و نظر ایشان،دقت و اهمیت بیشتری قائل می شویم و اظهاراتش را مو به مو زیر ذره بین می گذاریم.
حال در نظر بگیرید که یک سری قوانین و دستورهائی را ما از طرف خداوند و پیامبران و امامان معصوم و کتابهای ارسالی اش،دریافت کنیم:آیا نباید به چیزهائی که از سوی خدا و توسط معصومینش ارسال شده،دقت و توجه و مخصوصا پایبندی مضاعفی،بسیار بیشتر از نظریات یک دانشمند عادی مبذول بداریم؟؟؟
دومین نکته این است که دین در تمامی زمینه ها،اعم از فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی،راهکارها و دستورهای لازم و مخصوصا نحوهء کشف نیازهای مربوط به هر زمان و مکان را از روی قرآن و کلام معصومین(علیهم السلام) ارائه کرده است و ما حق نداریم به این موضوع،به صورت گزینشی نگاه کنیم و مثلا فقط به جنبه های فردی دین توجه کنیم و از جنبه های اجتماعی غافل بشویم و یا برعکس.همچنین درست نیست که مثلا نیازهای دنیوی را فدای مسائل آخرتی بکنیم و یا برعکس،به دلیل اشتغال بیش از حد به امور دنیوی،از امور اخروی غافل بشویم و ...
سومین نکته این است که آفرینش الهی و تمامی دستورهای خداوند،در جهت یک هدف بسیار بالا که رسیدن انسان به مقام خلیفةاللهی است،می باشد و ما انسانها با عقل و اختیار خودمان باید طوری در زندگی فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی خودمان برنامه ریزی کنیم تا نظر شارع مقدس را تأمین کنیم و به آن مقام خلیفةاللهی برسیم،ان شاء اللّه.
...پایان...